کیامهرکیامهر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بهاری پسرم ، کیامهر

این روزها

 این روزهای بزرگ مرد کوچکمان پر است از تغییرات محسوس از نوع همان خاص بودنهای منحصر بفردش . رفتارهای خاص و مقاومتهای ریز و درشتش البته هنوز باقی است  که  همه اش خوبِ خوبِ خوب است برای ما ، ادا و اصولهایش اصلا دل از ما میبرد ! اصلا همین ها حالمان را خوب می کند ! همین که برای یک بیرون رفتن ساده باید کلی دلیل بیاوریم و با هم گفتگوکنیم و متقاعدش کنیم و لباس انتخاب کنیم و ناز بکشیم و چه و چه و چه !  از همه بیشتر تمرین صبوری می کنیم ، تمرین اختیار گرفتن تن صدا ،تمرین گفتگوی منطقی با یک کودک 3و نیم ساله که اتفاقا خیلی هم به لب خندان و صدای مهربان مادرش حساس است ! خوب است برای اینکه یادمان بماند می توان کودک بود ...
24 آذر 1393

روی ماه خدا

         بفرمایید پاییز بفرمایید برگهای هزار رنگ بفرمایید چای آتشی با صدای رودخانه بفرمایید خش خش بی پایان برگ بفرمایید نم نم باران بفرمایید یه عالمه حس خوب                   بفرمایید برف پاییزی بفرمایید آدم برفی ، مهمان عزیز پاییزیِ ما بفرمایید آش رشته و شلغم و لبو بفرمایید انگشتانِ یخ زده و دماغِ قرمز بفرمایید با هم    " روی ماه خدا را ببوسیم   "    ببخشید ما عکسها را مرتب می چینیم ، اگر شما در هم می...
9 آذر 1393

قند پهلو می شود با تو تلخی آغوشم

رباتی که به نقل از بابا وقتی که ایشان دم در ایستاده بودند و پاهای پسرشان را در کفشهایش به سختی فرو برده بودند( حتما کفش پوشیدن باباها را دیده اید ) تا هر چه سریعتر پسر را به مادرش برسانند ، ناگهان پسر کفشها از پا به در آورده به سرعت وارد خانه شده خودکار و کاغذی بر میدارد و در فاصله 1 دقیقه حدودا ، این ربات را ترسیم نموده برای هدیه به مامان خسته از سرکار برگشته ! و این ترفند دلبرانه پسر برای مادرش است که  پس از برگشتن مادرش از ماموریت خارج از شهر پس از یک روز دوری از پسر ، حسابی می تواند به مادر یادآور گردد که خیلی خیلی دوستش دارد و هوای سلامتیش را دارد ! یک مبل جلوی گاز تا موقع غذا پختن کمر مادر اذیت نشود و پاهایش خسته نگردد ...
2 آذر 1393

ســــــــــــــــــــلام نام زیبای خداست ، پس به نامِ سلام

خوبـــــــــــیم ، شکــــــــــر ! به لطف و نگاه مهربانش . شکر به وجود نازنین دوستانم مانبودیم به جبر زمانه ، دلمان هم بسی تنگ بود اما امان از جبر زمانه  ! آقای همکار IT ما را از خانه کوچک دوست داشتنی مان به مدد فایروالِ شبکه اش دور کرد و دور کرد تا امروز !  ما هم تسلیم شدیم ، همین .... لپ تابمان هم نه به جبر زمانه که به شگردهای مادرانه با همان سی دی TOY STORY "خیلی بد" دوبله شده اش که پسرک را عاشق و دلباخته و بی خواب و اسیر خودش کرده بود ، رفته برای تعمیر پیش دوست مجازی بابا و قرار نیست حالا حالا ها بیاید تا حداقل زمانی که عاشقی از یاد پسر برود ! پرانتز نوشت: ((مانده ایم چطور نظارتی روی به اصطلاح کالاهای فرهن...
2 آذر 1393
1